متمرکز کردن جای دادن، کیان دادن جای دادن، جمع کردن در یک جا: کلیه قوای خود را متمرکز کرد ادامه... جای دادن، کیان دادن جای دادن، جمع کردن در یک جا: کلیه قوای خود را متمرکز کرد فرهنگ لغت هوشیار
متمرکز کردن تمرکز دادن، یک جاجمع کردن (نیرو، امکانات) ادامه... تمرکز دادن، یک جاجمع کردن (نیرو، امکانات) فرهنگ واژه مترادف متضاد
متمرکز کردنمُتِمَرکِز کَردَن centraliser ادامه... centraliser تصویر متمرکز کردن دیکشنری فارسی به فرانسوی
متمرکز کردنمُتِمَرکِز کَردَن kuzingatia ادامه... kuzingatia تصویر متمرکز کردن دیکشنری فارسی به سواحیلی
متمرکز کردنمُتِمَرکِز کَردَن مرکزیت بنانا ادامه... مرکزیت بنانا تصویر متمرکز کردن دیکشنری فارسی به اردو
متمرکز کردنمُتِمَرکِز کَردَن merkezi hale getirmek ادامه... merkezi hale getirmek تصویر متمرکز کردن دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
متمرکز کردنمُتِمَرکِز کَردَن memusatkan ادامه... memusatkan تصویر متمرکز کردن دیکشنری فارسی به اندونزیایی
متمرکز کردنمُتِمَرکِز کَردَن কেন্দ্রীভূত করা ادامه... কেন্দ্রীভূত করা تصویر متمرکز کردن دیکشنری فارسی به بنگالی
متمرکز کردنمُتِمَرکِز کَردَن केंन्द्रित करना ادامه... केंन्द्रित करना تصویر متمرکز کردن دیکشنری فارسی به هندی
متمرکز کردنمُتِمَرکِز کَردَن centralizzare ادامه... centralizzare تصویر متمرکز کردن دیکشنری فارسی به ایتالیایی
متمرکز کردنمُتِمَرکِز کَردَن centralizar ادامه... centralizar تصویر متمرکز کردن دیکشنری فارسی به اسپانیایی
متمرکز کردنمُتِمَرکِز کَردَن centraliseren ادامه... centraliseren تصویر متمرکز کردن دیکشنری فارسی به هلندی
متمرکز کردنمُتِمَرکِز کَردَن централізувати ادامه... централізувати تصویر متمرکز کردن دیکشنری فارسی به اوکراینی
متمرکز کردنمُتِمَرکِز کَردَن централизовать ادامه... централизовать تصویر متمرکز کردن دیکشنری فارسی به روسی
متمرکز کردنمُتِمَرکِز کَردَن centralizować ادامه... centralizować تصویر متمرکز کردن دیکشنری فارسی به لهستانی
متمرکز کردنمُتِمَرکِز کَردَن zentralisieren ادامه... zentralisieren تصویر متمرکز کردن دیکشنری فارسی به آلمانی
متمرکز کردنمُتِمَرکِز کَردَن centralizar ادامه... centralizar تصویر متمرکز کردن دیکشنری فارسی به پرتغالی